به نقل از رجانیوز
خدا و کودک من
بعضی از والدین فکر میکنند وقتی کودک از وجود خدا میپرسد، دنبال یک دلیل عقلی و پیچیده است؛ درحالیکه چه بسا آنها با یک دلیل ساده قانع شوند.
خیلی مهم است که برای معرفی خدا به کودکمان، از ویژگی محبت و رحمت خدا به آفریدههایش صحبت کنیم؛ چون این مسئله برای کودک ملموس است. او محبت مادرش را به خودش خیلی خوب درک میکند. بنابراین، وقتی میگوییم خدا همهی آدمها و حیوانات و هر چیزی که تو می بینی، دوست دارد و به آنها محبت میکند، با این تعریف از خدا، کودک در دلش احساس نزدیکی به خدا میکند و او را دوست خواهد داشت.
کودکان با انگیزههای گوناگون از شما سؤال میکنند؛ گاهی از سر کنجکاوی، گاهی برای جلب توجه، زمانی هم برای برقراری رابطه با مادر و پدرش. والدین باید دقت کنند که سؤال بچه به چه منظوری است تا جواب درست بدهند.
در اینجا به چند جواب خوب برای سؤالهای متفاوت بچهها دربارهی خدا اشاره میکنیم:
- مامان، خدا چه رنگیه؟
- عزیزم به من بگو توپی که باهاش بازی میکنی، چه رنگیه؟
- سفیده.
- آفرین. برگ درختها سبزه. گلهای توی باغچه قرمزن. میدونی چرا ما میفهمیم درخت و گل و توپ چه رنگی هستن؟ چون ما اونها رو میبینیم، ولی اگه چیزی رو نبینیم، میشه بگیم چه رنگیه؟ مثلا تو به من بگو عقلت چه رنگیه. میتونی بگی من که دوستت دارم، چه رنگیه؟ یا وقتی خوشحال میشی، چه رنگیه؟ عزیزم، خدا هم همینطوره؛ خدا دیده نمیشه تا بگیم چه رنگیه.
- مامان، چطوری خدا که بزرگه، توی قلب من هم جا میشه؟
- عزیزم، تو چقدر منو دوست داری؟
- یه عالمه!
- چطوری یه عالمه دوست داشتن و محبت توی دل کوچیک تو جا شده؟ خدا هم همینطوری توی دل ما جا میشه.
- مامان، میشه با خدا تلفنی صحبت کنیم؟
- ببین گلم، مگه تو نگفتی خدا توی قلب ماست؟ پس دستت رو بگذار روی قلبت. ببین خدا چقدر بهت نزدیکه! ما به کسی تلفن میزنیم که ازش دور باشیم و نتونیم صداش رو بشنویم. حالا که اینقدر خدا به ما نزدیکه، پس ما هر وقت که دلمون بخواد، میتونیم باهاش صحبت کنیم........